به دلم افتاده روز اومدنت نزدیکه . . . همش یه حسی بهم میگه همین روزا میای . . . همش فکر میکنم از کوچه های بن بست شهر گذر میکنی و کم کم به طرفم میای . . . کاش پرواز کردن رو بلد بودم تامیتونستم قبل از اومدنت بیام وتو رو تو آغوش بگیرم و هرچه زود تر کنارخودم بنشونم . . . اوقدردلم تنگه واست که فکرم از فکر کردن به تو هم سیر نمیشه . . . راستی میدونستی با نیومدنت داری کم کم منو خالی از احساس میکنی . . . دارم سعی میکنم تو رو از ذهنم پاک کنم و دیگه واسم هیچی مهم نیست . . . شایدخاطره هات عذابم بده ، ولی حداقل میتونم با یه نفر باشم که رسیدن بهش آرزوم نباشه . . . میتونم با کسی باشم که حتی یک ثانیه هم ازم دور نشه. . . پس چراواسه عشق تو باید روزو شبمو تباه کنم وقتی میدونم آخر این راه جداییه . . . وقتی میدونم بعد ازاین جدایی دیگه زندگی واسم معنا نداره. . . وقتی میدونم دلت با یکی دیگس . . . چرا الکی خودمو عذاب بدم. . . یادت باشه من برای رسیدن به تو هرکاری میکردم ، ولی عشق من به تو الان دیگه تو دلم مرده . . . دیگه اصلا فکر تو نیستم . . . میرم تا روزامو با یه نفرکه برعکس تو همیشه باهام میمونه سر کنم . . . پس این آخرین کلماتمه که واسه تو مینویسم . . . . . . . ولی یادت باشه که یک روزی یک نفر پشت این خطوط برای دیدارت زمین و زمان را به هم میریخت . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
اگه دو نفر لب پرتگاه باشن و فقط بتونی یکیشونو نجات بدی کدومو نجات میدی ؟
آمار سایت