شب شد . وقت بیداری من ، وقت دلتنگی و غصه خوردن واسه نبودنت . . . شب شد و دوباره رویاهای با تو بودن تو ذهنم سرگردونند . . . راستی آخرین خندتو یادت میاد؟ . . . وقتی که لبهات بهم خندید . . . وای که چه لحظه ای بود . . . اون لحظه رو هیچ وقت یادم نمیره . . . داشت بارون میومد . . . هممون خیس آب شدیم . . . اون روز لذت با تو بودن زیر بارونو حس کردم . . . کاش میتونستم زیر یک چتر باهات هم شونه شم . . . کاش میتونستم زیر بارون باهات هم قدم بشم . . . کاش زندگیم پر از این کاش ها نبود . . . کاش . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
اگه دو نفر لب پرتگاه باشن و فقط بتونی یکیشونو نجات بدی کدومو نجات میدی ؟
آمار سایت